طاعون؛ بلایی که به جان مردم افتاد
به گزارش وبلاگ همه خوبا، شاید در وهله اول نمک روی زخم پاشیدن به نظر برسد اما در حقیقت مطالعه در شرایط بحرانی وقتی درباره بحران های مشابه و آنچه پیش از آن تجربه شده باشد، راهگشا و امیدبخش است. در روزهای تلخی که خبر شیوع بیماری کرونا جهان را تکان داده و ملتهب نموده است، باز هم کتاب می تواند دست مان را بگیرد. کتاب هایی که درباره بلایای طبیعی و بیماری های مسری نوشته شده اند، در قالب های گوناگون از مستند تا داستان و رمان حتی در زیرژانرهای علمی-تخیلی تحت عنوان آخرالزمانی فراوانند. آلبر کامو نویسنده تاثیرگذار قرن بیستم هم صاحب یکی از این کتاب هاست: طاعون؛ کتابی که اسمش هم با همه کوتاهی اش ناگهان باعث می گردد دل آدم هری بریزد.
گرچه کامو با همه هوش سرشارش، به ناامیدی از زندگی انسان در این جهان مشهور است و مرگ را بهتر از زندگی کاویده، به قول پرویز شهدی مترجم آثارش، کامو در طاعون برخلاف آنچه از اسم کتاب برمی آید، نسبت به بیگانه که ده سال قبل تالیف نموده، آدم امیدوارتری است. خود کامو در نامه ای به رولان بارت درباره این اثر نوشته است:
شاید یکی از علت هایی که برای پیشنهاد مطالعه این هفته طاعون را پیش رویتان قرار می دهیم و مثلا کوری ساراماگو را با همه نزدیک بودنش به شرایط امروزمان از کتابخانه بیرون نکشیدیم، همین اندک امیدواری بیشتر و تاکید بر همبستگی باشد.
آلبر کامو، متولد الجزایر، نخستین نویسنده زاده آفریقاست که پیروز به کسب جایزه نوبل شده است. او در 43 سالگی به عنوان یکی از جوان ترین برندگان نوبل، به خاطر آثار مهم ادبی که به روشنی به مسائل وجدان بشری در عصر حاضر می پردازد این جایزه را در کارنامه اش ثبت کرد و در 46 سالگی با از دست دادن زندگی اش در یک سانحه رانندگی، رکورد دردناک کمترین طول عمر در میان برندگان نوبل را هم به نام خود ثبت کرد.
طاعون روایتی خواندنی دارد. توصیف هایی دقیق از وضع و حالات روحی مردم در شرایط دچار شدن به بلایی طبیعی، انکارها، سرکوب ها، رفتارهای هیجانی و همه و همه در همان صفحات اول کتاب به قدری جزئی و ملموس هستند که مخاطب حس می نماید خبرنگاری دارد از دل بحران گزارش لحظه به لحظه می دهد. آلبر کامو سابقه خبرنگاری و روزنامه نگاری دارد و همچنین از ابتدای روایت داستان روی وقایع نگاری توسط شاهدان تاکید می نماید. با این ترفند، نویسنده به هدفش که هرچه واقعی تر جلوه دادن روایت طاعون است، می رسد. راوی که تا فصل انتهای داستان هویت خود را فاش نمی نماید، مرتب تکرار می نماید این قسمت از داستان از روی یادداشت های دکتر یا شخصیت های دیگر روایت می گردد. حتی وقتی در میانه وقایع نگاری ها احتیاج به توصیفی بیرون از ماجرا باشد، راوی گمنام این داخل پرانتز بودن را از قبل به مخاطب گوشزد می نماید.
چیزی که در این روایت وقایع نگارانه طاعون بسیار به چشم می آید، شخصیت پردازی پیروز و بدون شک پرزحمتی است که کامو مثلا درمورد شخصیت دکتر ریو ارائه می دهد. با توجه به اطلاعات تخصصی پزشکی که برای نوشتن چنین داستانی ضروری است، تحسین مخاطب آن جا که برای لحظاتی به یاد می آورد راوی این داستان درواقع پزشک نیست و یک نویسنده-روزنامه نگار فلسفه خوانده بسیار باهوش است، برانگیخته می گردد.
داستان طاعون درباره شیوع بیماری طاعون در شهر ساحلی آرام و بی آزاری در الجزایر با مردمانی سخت کوش و تاجرانی پیروز است. نشانه های بیماری از صفحات اول کتاب با هجوم موش ها به روی زمین و مرگ ناگهانی و دسته جمعی شان کاملا برای خواننده آشکار می گردد، اما در ابتدا انگار که باور این حقیقت برای مردم خیلی سخت باشد، هیچ کس وقعی به این نشانه ها نمی گذارد و حتی از زبان سرایدار منزل دکتر ریو (شخصیت اصلی کتاب) نقل می گردد که این موش ها را کسی با قصد آزار می کشد و در ساختمان می اندازد. به شکل عجیبی حتی پزشک داستان انتظار ندارد که جان دادن یک موش پیش چشم های خودش نشان از بیماری باشد و این انکار فقط جایی تمام می گردد که تعداد موش های مرده از کنترل خارج می شوند و کم کم سروکله بیمارانی با علایم مشابه پیدا می گردد. بالاخره دیر یا زود، سخت یا آسان اسم طاعون از زبان پزشکان پیش مسئولان شهر آورده می گردد.
نکته جالب در مطالعه طاعون شباهتی است که همیشه در بخش های مختلف داستان در واکنش های مردم به این طور پدیده ها می بینیم. در هر زمان و هر جایی در جهان انگار برنامه ریزی انسان این طور باشد که در وهله اول واکنشی یکسان داشته باشد.
برای این روزها که جهان درگیر یک بیماری جدید بدون واکسن و درمان است، توصیف های کامو از نخستین روبروه های مردم و شخصیت های اصلی کتاب با بلایی به نام طاعون تاثیربرانگیز است:
و این جمله آخر دال بر کشانده شدن آدم ها از کابوسی به کابوس دیگر، همان چیزی است که کامو عمیقا به آن باور دارد. گرچه می گوییم که در این کتاب او رویکرد نسبتا امیدوارانه ای دارد اما چیزی که برای او و حالا شاید ما مسلم است این که کابوس ها تمامی ندارند و تنها باید عاقلانه با آن ها روبرو شد. در ادامه همین سطرها نویسنده اضافه می نماید که البته آن هایی بیشتر در یک بلا آسیب می بینند که بیشتر به فکر خودشان هستند.
داستان کتاب لو نمی رود اگر بگوییم حتی با وجود چنین تفکری، آلبر کاموی فیلسوف انتها داستانش را خوش بینانه تر از آنچه از او انتظار داشتیم می بندد. البته انتهای که نمی توان آن را چندان هم نقطه سرخط معرفی کرد. به هر حال کابوس ها انتهای ندارند حتی وقتی که به نظر می رسد به انتها رسیده اند. اما در عین حال کاملا مشهود است که کامو در این رمان انسان محبت آمیز اش، همچنان که خود اعتراف می نماید، همبستگی را تنها راه نجات انسان می داند؛ گیرم که این نجات تنها گذری باشد از یک کابوس به کابوس بعدی!
پرویز شهدی ضمن ترجمه ای که از زبان فرانسه انجام داده، مقدمه جذابی برای طاعون نوشته است که پیشنهاد می کنیم برای آشنایی بیشتر با کامو آن را بخوانید. طاعون اثر آلبر کامو، با ترجمه پرویز شهدی توسط انتشارات مجید به چاپ رسیده و نسخه الکترونیکی آن را می توانید در فیدیبو بخوانید.
فیلم هایی در رابطه با بیماری های واگیردار؛ وحشت عمومی
منبع: دیجیکالا مگ