الآن هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع می کنند

به گزارش وبلاگ همه خوبا، اسدالله یکتا بازیگر سینمای ایران، پیش از انقلاب در فیلم های بسیاری مقابل دوربین رفت و در کنار بزرگان سینما برای خود جایگاه خاصی داشت، اما پس از انقلاب کم کار شد؛ هرچند با بازی در هامون داریوش مهرجویی در کنار خسرو شکیبایی یا مجموعه تلویزیونی چاق و لاغر، بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.

الآن هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع می کنند

اکنون این بازیگر کهنه کار تنها یک خواسته از اهالی سینما دارد و آن هم چیزی نیست جز کار؛ او می خواهد کار کند و با این امید زندگی خود را می گذراند. در حال حاضر از یکتا فیلم سینمایی زندانی ها روی پرده سینما و سریال شرایط خاص روی آنتن تلویزیون است.

  • آقای یکتا، شما ابتدا وارد فضای تئاتر شدید و بعد به سینما راه یافتید. از چه زمانی وارد فضای تئاتر شدید؟

16 سالم بود که وارد فضای تئاتر شدم. ابتدا تقریباً 3-4 ماه در تئاتر پارس نو بودم که تازه فروش آنجا بهتر شده بود. یک روز آقایی با نام صفدری آمد و گفت جریان چیست؟ اینجا چرا این قدر شلوغ شده است؟ او آمد با من سلام و احوال پرسی کرد و گفت می آیی جای دیگری هم کار کنی؟ گفتم مسئله ای ندارم. گفت چند وقت است که کار می کنی؟ گفتم الآن 3 ماه است دارم اینجا کار می کنم و گویا از من هم راضی هستند.

  • آقای صفدری عضو کدام گروه تئاتر بود؟

گروه تئاتر دهقان.

  • در واقع شما هم در تئاتر پارس نو کار می کردید و هم در تئاتر دهقان. درست است؟

بله ما با هم توافق کرده بودیم که من صبح ها در یک جا کار کنم و بعدازظهرها جایی دیگر تا هم به کارم لطمه ای نخورد و هم دو هزار پول گیر من بیاید.

آیا تئاترهایی که بازی می کردید کمدی بودند؟

معمولاً کار ما چاشنی بود. ابتدا قصه را برای من تعریف می کردند و بعد خودم کمی در آن شیطنت می کردم چون تقریباً مسلط شده بودم. به طور کل از بچگی شیطنت کردن را دوست داشتم. حدود 3-4 ماه در تمام تئاترهای لاله زار شرکت کردم تا بتوانم هر چه سریع تر فیلم سینمایی کار کنم. فقط در یک تئاتر کار نمی کردم و مدام جای من عوض می شد.

  • آیا قبل از اینکه وارد تئاتر شوید با فضای آن آشنایی داشتید؟ اصلاً تا آن زمان تئاتر دیده بودید؟

خیر، با تئاتر آشنایی چندانی نداشتم. زمانی که در مدرسه نمایش اجرا می کردند خودم بازی نمی کردم و فقط می رفتم نگاه می کردم. آن زمان بچه ها نمایش های برده و شاه اجرا می کردند و من پیش خودم می گفتم ای کاش به من هم نقشی بدهند. دوست داشتم نقش یک بچه شیطون را به من بدهند و بقیه بچه ها را اذیت کنم.

  • بعد از این که وارد فضای کار در تئاتر شدید، سال 44 رفتید فیلم سینمایی مراد و لاله را بازی کردید. درست است؟

زمانی که تئاترهای لاله زار را پُر کردیم، دو سه سالی گذشت که من رفتم در فیلم مراد و لاله به کارگردانی آقای صابر رهبر بازی کردم. مدیر تهیه آن فیلم آقایی با نام نادری بود که من را به آقای رهبر معرفی کرد. به آنها گفتم تاکنون جلوی دوربین سینما بازی نکرده ام و ممکن است اشتباه کنم ولی آنها به من گفتند این کار از تئاتر بازی کردن راحت تر است، اگر اشتباه کنید کات می دهیم و آن بخش از فیلم را قیچی کرده و دوباره ضبط می کنیم. قرار بود نقش یک بچه محل را بازی کنم که بروم بالای یک تیر چوبی و قل بخورم و به پایین بیایم. آن زمان داشتم به پایین می آمدم که کتانی ام به آهن گیر کرد و خوردم زمین و چانه ام شکست. بعد به آقای محمدتفی کهنمویی گفتم به آقای رهبر بگو صورت اسدالله خونی است و نمی تواند بازی کند. آقای رهبر وقتی آمد صورت خونی من را دید، بغلم کرد و به بیمارستان برد. بعد از اینکه دکتر کمی چانه ام را بخیه زد، آقای رهبر گفتند ببخشید من اصلاً نمی دانستم این اتفاق افتاده است. گفتم اشکال ندارد، به هر حال اتفاقی بوده که پیش آمده است. بعد ایشان من را به خانه بردند و کمی پول دادند و گفتند برو هر زمان که دلت خواست بیا بقیه کارت را ضبط کنیم. من فردای آن روز راه افتادم و رفتم. آقای رهبر گفت عجب بچه ای! گفتم آمده ام بقیه کارم را انجام بدهم. گفتند مگر می دانی کار تو بقیه دارد؟ گفتم من می خواستم یک کاری انجام بدهم که انجام ندادم و حالا آمده ام آن را انجام بدهم که ایشان گفتند باریک الله. همان باریک الله باعث شد که من همین طور جلو بروم. در ادامه نقش محسن آراسته که رئیس دزدان بود را قیچی کردند و به من دادند. در نهایت فیلم طوری شده بود که اسدالله یک طرف بود و شخصیت های لاله و مراد طرف دیگر.

  • آیا پس از بازی در فیلم سینمایی مراد و لاله دیگر تئاتر را کنار گذاشتید؟

تئاتر را کنار گذاشتم چون هم دیگر تئاتر به من پیشنهاد نشد و هم پشت سر هم در حوزه سینما فعالیت می کردم. دومین فیلم سینمایی که من در آن بازی کردم فیلم سینمایی کلید بهشت به کارگردانی زنده یاد حسین مدنی بود. چند سال به همین شکل در سینما برو و بیا داشتم و مرتب مشغول کار بودم تا اینکه انقلاب شد و نقش هایی که پس از انقلاب به من پیشنهاد می دادند متفاوت بود.

  • شما در پیش از انقلاب کارنامه پرباری داشتید و فکر می کنم حدود 40-50 فیلم بازی کردید. درست است؟

بله من در 40-50 فیلم بازی کردم. در حال حاضر برخی ها از کنار دوربین رد می شوند و می گویند من در فلان فیلم بازی کرده ام اما من آن زمان در کنار آرتیست های درجه یک حضور داشتم و نقش های کوچک بازی نمی کردم، هرچند پس از انقلاب محبت کردند و به من نقش های کوچک دادند! در واقع الآن هم پول کمتری می دهند و هم نقشی را به من پیشنهاد می کنند که نقش کوچکی است، در صورتی که آن زمان اسم من را بعد از فردین می آوردند و می گفتند با حضور اسدالله یکتا. متأسفانه الآن اسم من را ریز می نویسند. من پس از 60 سال کار کردن توقع بیشتری دارم. در واقع الآن هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع می کنند. گاهی منتظر می مانم تا ببینم اسمم را کجا نوشته اند و بعد می بینم اسمم را پس از سیاهی لشکرها آورده اند!

  • شما پس از بازی در فیلم های سینمایی مراد و لاله و کلید بهشت تبدیل به آرتیستی شدید که مردم ایران شما را می شناختند و کارگردان ها برای حضور شما در اثرشان باید به شما درخواست می دادند. به لحاظ اوضاع دستمزدی هم شما جزو تراز اول ها بودید. یادم است که در یکی از مصاحبه هایتان گفته بودید آن زمان برای فیلم مراد و لاله هزار و پونصد تومان دستمزد گرفته بودید.

بله علاوه بر هزار و پونصد تومان پول، یک جعبه شیرینی و یک دست کت و شلوار هم برایم خریدند. در واقع دستمزد من حدود هزار و هفتصد تومان شد که پول زیادی بود. آن زمان خانه بغل دستی ما 150 متر بود که با 600 تومان پول می شد آن خانه را خرید. به مرور زمان هر کاری که انجام می دادم دستمزد بیشتری می گرفتم.

  • از چه زمانی و با کدام فیلم کنار دست بازیگران مطرح سینما نظیر محمدعلی فردین و آقای تقی ظهوری شروع به ایفای نقش کردید؟

من از فیلم کلید بهشت با بازیگرانی نظیر آقای ایرج رستمی، خانم سهیلا، خانم شهین و آقای نعمت الله پیشواییان هم بازی شدم. آن زمان بازی من در کنار آنها به چشم آمد. بعد از آن فیلم در گل آقا به کارگردانی آرماییس آقامالیان بازی کردم که در آن فیلم خانم آذر شیوا و زنده یاد علی آزاد هم حضور داشتند.

  • زمانی که وارد سینما شدید به خاطر فیزیک و قدتان در سینما یکه تاز بودید و رقیب نداشتید. فکر می کنید اینکه رقیب نداشتید خوب بود یا بد؟

خوب بود. آن زمان اسدالله خودش بود و رقیبی نداشت. اسدالله کوچولویی بود که برای خودش یک آرتیست شده بود. نویسنده ها زمانی که می خواستند سناریو بنویسند، کنار دست شخصیت های اصلی یک قصه ای هم برای اسدالله می نوشتند.

  • شما یک چاپخانه داشتید. درست است؟

بله من زمان جنگ مثل بسکمک از افراد بیکار شدم و به همین خاطر مجبور شدم شغلی برای خودم دست و پا کنم. این طور شد که چاپخانه را راه اندازی کردم اما یک آقایی سرم را کلاه گذاشت و زندگی ام را از بین برد.

  • اولین کاری که پس از انقلاب بازی کردید کدام فیلم بود؟

پس از انقلاب مدتی کار نکردم. البته در تلویزیون مجموعه چاق و لاغر را بازی کردم اما تا سال 68 در سینما حضور نداشتم و پس از 10 سال با فیلم هامون به کارگردانی آقای داریوش مهرجویی به سینما برگشتم.

  • به هر حال شما پیش از انقلاب یکی از چهره های شناخته شده سینما بودید. آیا فکر می کردید 10 سال پس از انقلاب دوباره چنین اتفاق خوبی برای شما بیفتد و بتوانید با یک فیلم خوب مثل هامون به سینما برگردید؟

من در خیابان هفت تیر داشتم کاسبی می کردم که آقایی آمد و گفت آقای یکتا می آیی فیلم بازی کنی؟ گفتم از خدا می خواهم. بعد من را به آقای مهرجویی معرفی کرد. همان ابتدا به آقای مهرجویی گفتم من چندین سال است که در این کار هستم، آیا می توانم بگویم در این فیلم چه نقشی دارم؟ ایشان گفتند توقع نداشته باشید که نقش شما نقش آنچنانی باشد. نقش اول را قرار است آقای خسرو شکیبایی بازی کنند. گفتم به من لطمه نمی خورد؟ گفتند لطمه نمی خورد، این فیلم کار قشنگی است. نسبت به آن زمان پول بدی هم ندادند.

  • پس از اینکه وارد این حرفه شدید و کارتان را شروع کردید، مردم و هنرمندان نسبت به حضور شما در سینما و تلویزیون چه واکنشی داشتند؟

هنرپیشه ها به من احترام می گذاشتند. در فیلم بهشت دور نیست زنده یاد فردین احترام زیادی برای من قائل بودند. مثلاً ابتدای فعالیتم در آن فیلم با کسی آشنا نبودم و کمی احساس غریبی می کردم ولی زنده یاد فردین می گفت آقای یکتا احساس غریبی نکنید چون ما دو ماه می خواهیم در خدمت شما باشیم.

  • خودتان هم به کارگردان ها نظر می دادید که اگر مثلاً این طوری بازی کنید بهتر می شود؟

بله پس از اینکه کمی به کار مسلط می شدم به کارگردان ها می گفتم معذرت می خواهم من اگر این دیالوگ را بگویم بهتر نیست؟ معمولاً کارگردان ها از پیشنهاداتی که من می دادم راضی بودند. من نیز رفته رفته به کار مسلط تر می شدم. یادم است در فیلمی که با آقای رضا صفایی کار می کردم و کمدین هایی نظیر منصور سپهرنیا و محسن آراسته هم حضور داشتند به ایشان گفتم شما بزرگ و کارگردان کار هستید، آیا من می توانم به جای این دیالوگ یک جمله دیگری بگویم؟ ایشان گفتند هر کاری که می خواهی انجام بده. منظورم این است اگر ایده می دادم، معمولاً کارگردان ها ایده های من را قبول می کردند.

  • شما کارتان را در تئاتر شروع کردید و زمانی که به سینما آمدید با لنز دوربین و مسائل فنی آشنایی نداشتید، چون مدیوم کارتان متفاوت بود و به شکل آکادمیک هم دوره ای نگذرانده بودید. این عدم آشنایی با دوربین کار شما را سخت نمی کرد؟

برای من سخت نبود. سختی کار بیشتر برای کارگردان بود که دوربین را کجا بگیرد. من بازیگر بودم و این چیزها به من مربوط نمی شد.

  • با توجه به اینکه شما هم پیش از انقلاب کار کرده اید و هم پس از انقلاب، فکر می کنید فضای حال حاضر سینما چقدر به سینمای پیش از انقلاب نزدیک است؟ در یکی از مصاحبه هایتان خوانده بودم از اینکه در شرایط فعلی برخی از افراد می روند پول می دهند و نقش می خرند گله مند هستید. آیا زمان پیش از انقلاب هم این مسائل وجود داشت که یک نفر پول بدهد و وارد سینما شود؟

بله در حال حاضر برخی از افراد پول می دهند و نقش می خرند ولی آن زمان چنین چیزهایی وجود نداشت. حالا ممکن بود برخی ها رفیق بازی می کردند ولی به کسی پول نمی دادند.

  • فکر می کنید چرا الآن سینما طوری شده که برخی ها با پول دادن می توانند نقش بخرند؟

در حال حاضر کارگردان ها و فیلمسازان علنی پول می گیرند و به بازیگران نقش می دهند. البته نه به بازیگران چهره، بلکه کارها و نقش هایی که کوچک هستند را به این افراد می دهند. به هر حال کار قشنگی نیست. آن زمان رفاقت و انسانیت بیشتر مطرح بود. در حال حاضر اگر اسدالله یکتا رایگان کار کند کارهای بیشتری به او می دهند، در صورتی که من برای خودم اسمی دارم و برای کار کردنم پول می گیرم. من نمی توانم بگویم به من نقش بدهید تا من رایگان بازی کنم.

  • شما پس از انقلاب و در دهه 60 با مجموعه عروسکی چاق و لاغر وارد تلویزیون شدید که در آنجا تن پوش پوشیده و در قالب یک عروسک ظاهر شده بودید. آیا آن کار برای شما سخت نبود؟

واقعاً برای من سخت بود. تن پوشی که به من داده بودند به آن صورت دید نداشت و آقای امیر قهرایی، کارگردان این سریال به من می گفتند مواظب باش که زمین نخوری. یادم است در یک سکانسی که زمستان بود، شخصیت های چاق و لاغر داشتند از این مغازه به آن مغازه دنبال کار می گشتند که من یک هو در یک چاله ای افتادم و بقیه داشتند دنبالم می گشتند. دستم را از چاله بیرون آوردم تا من را بالآخره دیدند و بیرون کشیدند.

چرا پیش از انقلاب در سریال ها بازی نکردید؟

به خاطر این که پیشنهاد نداشتم. شروع کار من با تئاتر بود و پشت سر آن سینما. پیش از انقلاب هیچ وقت برای بازی در تلویزیون پیشنهاد نداشتم. مدل کارها تغییر کرد و آرتیست ها و سناریوها عوض شدند. چهره های معروف گذشته را کنار گذاشتند و یک سری بازیگران جدید آمدند و چهره شدند. من پس از زمان جنگ پیشنهاد تئاتر داشتم و در مقطعی تئاتر کار می کردم، منتها تئاترها کمدی نبودند بلکه تئاترهای درام و سنگین بودند. آن زمان متنی با نام حق و ناحق بازی می کردم که در آن نمایش آقای کاظم افرندنیا و آقای محمدحسن غمخوار حضور داشتند و من در کنار دست آنها بازی می کردم. نقش من طوری بود که باید هر شب گریه می کردم. همه به من می گفتند دستت درد نکند، تو این همه اشک را از کجا می آوری؟ من عاشق آن نمایش بودم و دوست داشتم 3-4 سال دیگر هم ادامه پیدا کند. البته از یک جایی به بعد آرتیست های آن نمایش تغییر کردند ولی اسدالله تغییر نکرد و نقش خودش را داشت. من نقش یک قهوه چی را بازی می کردم و چون کوچولو بودم من را در آن قهوه خانه اذیت می کردند.

  • در سال های اخیر تئاتر آزاد شکل جدی تری به خود گرفته و مخاطبان خود را دارد، چیزی شبیه به نمایش هایی که شما با آنها به تئاتر ورود پیدا کردید. تاکنون برای حضور در این نمایش ها به شما پیشنهاد نداده اند؟

هنوز پیشنهادی به من داده نشده است ولی دوست دارم که این اتفاق بیفتد.

  • با وجود اینکه پس از انقلاب کمتر کار کردید ولی مردم همچنان شما را می شناسند و پیگیر کارهایتان هستند. فکر می کنید چرا مردم هنوز شما را دوست دارند؟

حرف قشنگی زدید. همان طور که می دانید نقش هایی که من بازی می کنم کم هستند ولی تماشاچی وقتی من را می بیند می گوید آقای یکتا کار شما عالی بود، در صورتی که من خودم می دانم کار خاصی نکرده ام. من رفتارم با مخاطبان و مردم بد نیست. به محض اینکه می گویند آقای یکتا عکس بگیریم؟ می گویم چشم. در واقع تلاش کردم در تمام این سال ها مردم داری را سرلوحه زندگیم قرار دهم.

  • در حال حاضر شما فیلم زندانی ها را روی پرده سینما دارید. نقش تان در این فیلم چیست؟

من در یک ساندویچ فروشی کار می کنم و کارگر آنجا هستم.

  • خودتان فیلم را دوست داشتید؟

خیر چون نقشم کم بود. با این حال مجبور بودم که بروم. زندانی ها سومین فیلمی بود که در خدمت آقای مسعود ده نمکی بودم. من توقع کار بیشتری داشتم. اسدالله یکتا برای خودش کسی است و مردم او را دوست دارند.

  • با توجه به اینکه شما با کارگردان های جوان هم کار می کنید، به نظر شما کارگردان های جوان در چه سطحی هستند و چقدر می توانند در سینما پیروز شوند و سینما را سربلند نگه دارند؟

ان شاءالله پیروز باشند و سینما را سربلند نگه دارند ولی من دوست دارم جوانان عزیز محبت کنند و به من هم کار بدهند. چه اشکالی دارد که دو نفر بازیگر قدیمی مثل اسدالله یکتا هم در کارهایشان بازی کنند؟ برخی از بازیگران قدیمی الآن در خانه نشسته اند و منتظرند یک کار جدید به آنها پیشنهاد شود. زنده یاد ملک مطیعی 40 سال منتظر بود که کارگردان ها به او زنگ بزنند. من نیز منتظرم که با من تماس بگیرند و به من کار بدهند.

  • در حال حاضر کاری آماده دارید که بخواهد پخش شود؟

من در فیلم سینمایی سامورایی در برلین به کارگردانی مهدی نادری بازی کرده ام که هنوز اکران نشده است. بازی من در آن فیلم واقعاً عالی است. اگر نقش من را قیچی نکنند، امکان دارد در صورت اکران فیلم، کار من نیز کمی تکان بخورد. در سریال ستایش 3 هم بازی کرده ام که کارم در این سریال هم واقعاً عالی است. در یک مسافرخانه کار می کنم که اکثر آرتیست های سریال با من زد و بند کاری دارند. علاوه بر این ها یک کار دیگری هم دارم که الان نامش درخاطرم نیست. دوست دارم وقتی در یک فیلم یا سریال بازی می کنم، در پشت صحنه کارهایم را قیچی نکنند. نمی دانم پشت صحنه ها چه خبر است که کار من را قیچی می کنند.

  • خودتان کدام یک از نقش هایی که تاکنون بازی کرده اید را بیشتر دوست دارید؟

نزدیک 70-80 فیلم و سریال بازی کرده ام و همه آنها مثل بچه های من می مانند، به همین خاطر نمی توانم بگویم کدام یک از بچه هایم را دوست دارم. کارهایم یکی از یکی قشنگ تر و مطرح تر بوده است. فیلم های بهشت دور نیست و سالار مردان عالی بودند. در بین کارهایی که کرده ام چند فیلم هستند که دوست دارم از آن نوع نقش ها بیشتر بازی کنم.

  • بیشتر دوست داشتید با زنده یاد فردین کار کنید یا زنده یاد ملک مطیعی؟

واقعاً فرقی نداشت چون من با هر دوی آنها کار کرده ام. البته با آقای ملک مطیعی دو فیلم داشتم و با آقای فردین یک فیلم که همان یک فیلم بسیار مطرح شد و من را بالا برد.

  • آن زمان آقایان منصور سپهرنیا، محمد متوسلانی و گرشا رئوفی یک گروه تشکیل داده بودند و با هم کار می کردند. آیا شما هم زوج هنری داشتید؟

من و آقای ابراهیم فخار چند سالی زوج شده بودیم و با هم چند کار بازی کردیم. یکی دو کار هم با آقای همایون بازی کردم. من در فیلم مردی در آتش نقش کمک راننده را بازی می کردم. واقعاً خودم را در کنار آقای همایون که بازیگر درجه یکی بود جای دادم. پس از آن دیگر از ما نخواستند که با هم کار کنیم. آن زمان واقعاً دست خودمان نبود و باید از ما می خواستند که بازی کنیم ولی نخواستند.

  • چرا پس از انقلاب به خارج از کشور نرفتید؟

اتفاقاً به من پیشنهاد دادند که بروم ولی من ایران خودمان را بیشتر دوست داشتم. حتی یک بار ایلوش خوشابه به من گفت در خارج بازیگر کوچولو مثل تو وجود ندارد و اگر بروی کارت می گیرد ولی من نرفتم. با این حال چند سال بعد احساس کردم که تصمیم اشتباهی گرفته ام.

  • فکر می کنید اگر به خارج رفته بودید اتفاقات بهتری برای شما رخ می داد؟

بله اگر می رفتم بغل دست آرتیست های بزرگ دنیا بازی می کردم ولی قسمت نشد.

  • آیا بیننده فیلم های امروزی هستید؟ فکر می کنید فیلم های امروزی بهتر هستند یا فیلم های زمان قدیم؟

گاهی فیلم های امروزی را هم می بینم. اساساً مدل کارهای امروزی با آن زمان تغییر کرده است. من با وجود تغییراتی که در سینما پدید آمده است، طبیعتاً کارهای زمان قدیم را بیشتر دوست دارم. کارهای امروزی کپی شده و ضعیف تر از کارهای قدیمی هستند.

  • با وجود اینکه شما سال های سال در سینمای ایران فعالیت داشتید، آیا مسئولین وزارت فرهنگ و ارشلاد اسلامی قدردان زحمات شما بوده اند و از شما قدردانی کرده اند؟

یکی دو بار برای من تولد و جشن گرفتند و من نیز از آنها تشکر کردم.

  • برای سال های آینده چه خواسته ها و آرزوهایی دارید؟

اول از همه سلامتی مردم ایران را از خدا می خواهم. امیدوارم هیچ وقت در زندگی شان مریضی و گرفتاری نباشد و گرانی ها از بین بروند. از مسئولین دولت می خواهم اگر می شود دست مردم را بگیرند. ملت ایران دولت خودشان را دوست دارند. از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم می خواهم به من هم کار بدهند و اجازه دهند در فضای سینما تنفس کنم و بتوانم با کار کردن مخارج زندگی ام را تامین کنم.

و سخن آخر؟

درد و دل زیاد است ولی چه فایده دارد چون کسی عمل نمی کند. من از دولت و وزارت ارشاد می خواهم اگر می شود به اسدالله یکتا و امثال او کار بدهند یا یک آب باریکه برای من رو به راه کنند. من عضو خانه سینما هستم ولی حتی بیمه هم ندارم. کار سینما بازنشستگی ندارد.

منبع:هنر آنلاین

منبع: همشهری آنلاین

به "الآن هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع می کنند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "الآن هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع می کنند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید