3500 کولبر صاحب شغل شدند
به گزارش وبلاگ همه خوبا، فرهاد که مُرد، آزاد که مُرد، نه فقط روستای نی که ایران گریست. فرهاد مشتش گره نموده و زخمی بود. فرهاد از کوه آمده بود پایین و کنار دیوار یک باغ یخ زده بود. عادل و سامان گفتند هر دوی اینها گورستانی از آرزوها در دلشان داشتند، گفتند همه جوان های کم سن و سال مرزنشین که کولبری می نمایند، توی دلشان از همین گورستان ها دارند.
به گزارش وبلاگ همه خوبا به نقل از روزنامه وبلاگ همه خوبا، دی ماه پارسال بود، مرگ همزمان دو برادر کولبر، ایران و کردستان را همزمان تکان داد. یکهو کولبری در سیبل حملات نهاده شد و مردمانی که برای لقمه ای نان به راه های صعب العبور می زنند و مثل قطار مورچه های کارگر از جهتهای باریک و برفی کوهستان های نزدیک مرز می گذرند و کت و کولشان را زیر بارهای سنگین می دهند، موضوع بحث شدند.
عده ای در لابه لای بحث ها فقط دل سوزاندند، عده ای فقط بد و بیراه گفتند، بعضی نیز حرف های زیبا زدند و باید و نباید کردند. عده ای اما برنامه نوشتند و نقشه راه کشیدند. اینها روی کاغذ آوردند که کولبران مناطق محروم مرزی دیگر نباید کولبری نمایند و دیگر نباید جانشان را برای نانی بخور و نمیر کف دست بگیرند.
اینها نقشه یکجانشین شدن کولبران ومشغول شدنشان با کسب و کاری ثابت را می ریختند برای آزادها و فرهادها و عادل ها و سامان های محروم که محکوم به کولبری در کوره راه ها نشوند و یک روز ناقص و معیوب به زمین خدا نچسبند و چشم اندازشان در و دیوار خانه نگردد و یک روز زودتر از آنی که مقدر است زندگی را با فجیع ترین شیوه ها بدرود نگویند.
بنیادبرکت ستاداجرایی فرمان حضرت امام دراین یک سال آنچه را روی کاغذ آورده بود با شبکه تسهیل گرانی که کارشان ترغیب کولبران به ترک کولبری است، پیش برد و کولبرانی را در مناطق مرزی سه استان غربی کشور خلق کرد که آدم های تازه، باانگیزه و خواسته های متفاوت شده اند.
من و گله کوچکم
سامان در نقطه صفر مرزی در یکی از روستاهای سقز، شش بهار از 29 بهار زندگی اش را با کولبری گذرانده. او در ارتفاعات اورامانات و بانه و سقز، بارهای سنگین را به دوش گرفته و در راه های کوهستانی صعب العبور که تکه هایی از آن جاده جهنمی و دره مرگ لقب داشت، با کمری خمیده ششدانگ حواسش را می داد به پایش که سُر نخورد و به ته دره پرتاب نگردد.
سامان در این شش سال آن وقت هایی که به سمت ارتفاعات اورامانات می رفت، دو ساعت سوار ماشین می شد، سه ساعت پیاده می رفت تا به بارها برسد و پنج شش ساعت پیاده در کوهستان ها بار به دوش، بالا و پایین می شد تا 300 هزار یا درنهایت 400 هزار تومان دستمزد بگیرد.
سامان اما 9 ماه است بار به دوش نگرفته و کولبری را با دامداری عوض نموده. سرمایه او یک وام 40 میلیون تومانی با معرفی بنیاد برکت به بانک عامل است که به 13 گوسفند تبدیل شده. سامان از این که صاحب دام است، از این که برای خودش طویله ای کوچک دارد و صبورانه منتظر تولد بره های این گوسفندها می نشیند، مسرور است.
او مسرور است چون دیگر در خطر نیست، چون دیگر پایش روی زمین سفت بند است، نه معلق روی صخره های سُر و لغزنده کوهستان های کردستان. سامان با خودش حساب و کتاب نموده که اگر از این گوسفند ها 10 بره بگیرد و هر بره را یک و نیم میلیون تومان بفروشد چرخ زندگی اش می چرخد.
اما این حساب و کتاب را هم با خودش نموده که خوراک هر گوسفند در سال 500 تا 600 هزار تومان است که اگر منهای قیمت بره ها بگردد و انرژی ای که او هر روز باید برای مراقبت از دام ها به خرج دهد چیز زیادی ته کیسه او باقی نمی گذارد.
سامان با این حال راضی است و رویای گسترده شدن دامداری اش را در سر می پروراند و به روزی فکر می نماید که به قول خودش بتواند مثل یک انسان عادی زندگی کند، با خانه ای خوب، لباسی مناسب و خوراک درست و حسابی و یک شکم سیر.
ماجرای تن علیل فاروق
فاروق 36 ساله عید سال جاری در ارتفاعات اورامانات نمی داند چه شد که سرش گیج و چشمش سیاهی رفت و از بلندی کوه به سمت دره پرتاب شد. او فقط می داند چشمش را که در بیمارستان باز کرد از تلویزیون و لباس هایی که با طناب به خودش بسته بود، خبری نبود و پا و گردنش شکسته بود. از فاروق حالش را می پرسیم که می گوید بهترم ولی نمی توانم درست راه بروم و هیچ کاری از من ساخته نیست.
او هم مثل سامان وام 40 میلیون تومانی بنیاد برکت را گرفته و با آن 15 گوسفند خریده، اما برج 11 سال 98 و کمی زودتر از سامان. فاروق در این یک سال نه کولبری و نه کارگری نموده و دامداری را هم که اعضای خانواده اش انجام می دهند فقط تماشا نموده. البته پنج بره ای را که گوسفند ها برایش زاییده اند خودش فروخته و 10 میلیون تومان را خودش از خریدارها گرفته ولی چه فایده که هفت میلیون تومانش صرف خرید علوفه و خوراک دام شده.
این افسوس را فاروق می خورد و می گوید اگر سرمایه بیشتری داشتم گوسفندهای بیشتری می خریدم و درآمدم بالاتر می رفت و آن وقت دیگر حتی به کولبری فرستادن پسرم به ذهنم هم خطور نمی کرد و راضی نمی شدم حتی به خیال، ساعت های پر دلهره و مملو از خطری که در جهتهای کفی باریک و راه های شیبدار تجربه نموده ام برای او تکرار گردد.
بلال و گاوهایش
کسی که کولبری نرفته باشد، نمی داند کولبری یعنی چه، نمی داند بحران، دریافت جان در دست، رفتن به گردنه تته اورامان و حرکت در جهت ننور بانه یعنی چه. بلال چهار سال در این جاده های سخت، پارچه و وسایل برقی را کول گرفته و از همه پرتگاه ها و تیرهایی که گاهی به سمت کولبران شلیک می شد جان سالم به دربرده اما دوستانی را دیده که شانس یارشان نبوده و در دره مرگ جان سپرده اند.
بلال مطمئن مان می نماید که کولبری در شأن انسان نیست و دیگر هرگز مگر این که کارد به استخوانش برسد، به سمت کولبری نمی رود. پسر 30 ساله کردستان دو ماه پیش 50 میلیون تومان وام اشتغال گرفته و با آن دو گاو شیرده به قول خودش معمولی خریده و هر روز 40 تا 45 هزار تومان شیر می فروشد. شیرهای تولیدی او را دلالان می خرند و به کارخانه ای در سنندج می فروشند و بلال پیش خودش فکر می نماید اگر با همین سرعت و همین توان پیش برود ماهانه یک تا یک و نیم میلیون تومان درآمدش می گردد.
او اما سری تکان می دهد و می گوید این درآمد کم است و باید بیشتر گردد. او رویای رشد تصاعدی جمعیت گاوهایش را دارد که کولبری را مثل یک خاطره تلخ به اعماق تاریخ پرتاب کند. ولی اگر یکی از دو گاو بلال بمیرد آن وقت چه کند؟ او این را با خودش واگویه می نماید.
دلهره اقساط وام
از سقز تا سنندج، از سامان تا بلال و فاروق و ابراهیم که همکلام ما شدند، وام های اشتغال زایی بنیاد برکت روح امیدی را به کالبد کولبران سابق و دامداران این روزها دمیده، امیدی که البته شنماینده است و اگر به آنچه که آنها می خواهند منتهی نگردد، ممکن است کولبری انتخاب مجددشان گردد.
آنچه امید تازه دامداران روستاهای محروم کردستان را شنماینده می نماید اقساط وامی است که هر شش ماه یک بار باید بپردازند، ارقامی در نوسان میان 4/5 تا 6 میلیون تومان که برای همه کسانی که با آنها حرف زدیم عددهای درشتی است.
سامان می گوید اگر درآمد گوسفندها کفاف اقساط را ندهد، سراغ کارگری ساختمان می رود و ابراهیم می گوید اگر توان پرداخت قسط ها را نداشته باشد شاید گوسفندها را بفروشد و بلال هم شاید دوباره کولبری کند چون نمی تواند اجازه دهد از گرسنگی بمیرند.
شنیدن این جمله ها از زبان کسانی که تازه شغلی ثابت و بی خطر یافته اند و کسب و کار نوپایشان را چهارچشمی می پایند واقعا دلهره آور است. این دلهره ها را وقتی با مرتضی احتیاجی، معاون توسعه اشتغال اجتماع محور بنیاد برکت در میان گذاشتیم، همه را تایید کرد و سنگین بودن اقساط وام را برای کسانی که تازه روی پای خویش ایستاده اند، پذیرفت.
او اما شرح داد مشکل کار در سیستم بانکی کشور و نگاه تجاری آنها به وام هاست. احتیاجی اضافه کرد: گرانی دام در ماه های اخیر باعث شده تا وام گیرنده ها نسبت به قبل پیروز به خرید دام های کمتری شوند و در نتیجه درآمدشان کاهش یابد. از سوی دیگر بانک ها به خاطر نگاه تجاری شان به موضوع، اعطای وام های بیشتر را به سپردن وثیقه های سنگین تر مشروط نموده اند که خب روستاییان از پس تامین آنها برنمی آیند.
این دو مساله در کنار هم باعث شده تا کولبرانی که در چرخه اشتغال نهاده شده اند دچار دلواپسی شوند و پیشرفت برنامه های بنیاد برکت نیز دچار خدشه گردد، درحالی که اگر بانکداری اجتماعی در کشورمان وجود داشت این مسائل بروز نمی کرد.
احتیاجی البته می گوید بنیاد برکت برای ممانعت از بازگشت کولبران به شرایط سابق، در طرح هایی که به افراد تسهیلات کمتر از 50 میلیون تومان داده شده (مثل صنایع دستی)، به غیر از تسهیلات با تنفس شش ماهه، حق معیشت پنج میلیون تومانی نیز در نظر گرفته شده تا زمانی که کوشش افراد به ثمر بنشیند آنها دغدغه گذران زندگی نداشته باشند. البته شک نیست همه کولبرانی که دست از این کار پرخطر می کشند و در روستاهای مرزی حاضر به انجام کارهای خرد و خانگی می شوند به چنین حمایت هایی احتیاج دارند، چراکه اگر حمایت همگانی و گسترده نباشد یک مرزنشین، سخت ترین اما در دسترس ترین راه کسب درآمد را که کولبری است، انتخاب خواهد نمود.
ایجاد شغل برای 3500 نفر
کولبری در کشور ما قاچاق محسوب می گردد و از آنجا که کاری غیرقانونی به شمار می آید هیچ نهادی به خودش زحمت شمردن و تهیه بانک اطلاعاتی از کولبران را نمی دهد. معاون توسعه اشتغال اجتماع محور بنیاد برکت اما (که در حال سر و سامان دادن به این وضع است) تخمین می زند که تعداد کولبران رقمی حدود 30 تا 40هزارنفر باشد که بنیاد برکت برای سال 99 به عنوان سال اول اجرای طرح اشتغال زایی، اجرای 3500 شغل به صورت مستقیم را در دستورکار قرار داده که 3200 طرح راه افتاده و هر طرح باعث اشتغال 1/5 نفر می گردد.
بنیاد برکت در واقع برای مقابله با پدیده کولبری قدم های نخست را برداشته ولی همان طور که مرتضی احتیاجی می گوید، قدم های عظیم تری باید برداشته گردد، چراکه از بیش از 1200 روستای مرزی ایران، این بنیاد تنها به 351 روستا در استان های کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی ورود نموده است.
منبع: جام جم آنلاین