میانسالی، بحران یا شکوفایی؟
به گزارش وبلاگ همه خوبا، میانسالی دوره ای از زندگی (دهه ششم زندگی) پس از جوانی و پیش از سالمندی می باشد که برای برخی با بحران و برای بیشتر افراد با شکوفایی همراه است.
از وبسایت ویکی پدیا دیدن نمایید.
میانسالی دوره ای از زندگی است که با تغییراتی در شرایط جسمانی، اجتماعی و روانی زنان و مردان همراه می باشد. این دوره مخصوصا برای زنان هم با تغییرات زیست شناختی و هم با تغییرات اجتماعی همراه است. سطح هورمون ها با یائسگی در زنان کاهش می یابد و از طرف دیگر بچه ها خانه را ترک می کنند و نقش مادری زنان تحت تاثیر قرار می گیرد. پیامدهای روانشناختی این تغییرات چیست؟
تعریف میانسالی
میانسالی دوره ای از زندگی است که پس از جوانی و پیش از سالمندی است. تلاش های مختلفی برای تعریف این دوره اجرا شده است و تقریبا بعنوان ربع سومِ متوسط طول عمر انسان تعریف شده است. پژوهش های جدید نشان می دهد، سن میانسالی بسیار دیرتر از آنچه پیش از این تصور می شد، شروع می گردد و شروع این دوره را در میانه دهه ششم زندگی یعنی سن 55 سالگی تخمین می زنند.
- از لحاظ شناختی برخی از توانایی ها در این دوران افت می کند. مانند زمان واکنش که طولانی تر می گردد. ولی در عوض هوش عملی افراد افزایش می یابد. یا به عبارت دیگر هوش سیال (یا همان هوش ذاتی) افراد دچار افت شده در حالیکه هوش متبلور(هوش فرهنگی و اکتسابی) افزایش می یابد.
- از لحاظ جسمانی، نیروی جسمانی بیشتر میانسالان تغییر می کند اما باید توجه داشت که با فعالیت جسمی بیشتر و به ویژه ورزش می توان این تغییرات را کنترل کرد.
بحران میانسالی
اریک اریکسون از روانشناسان برجسته رشد، این دوره از زندگی رابا عنوان بحران مربوط به زایندگی در برابر خود فرورفتگی نام نهاده است. وی عنوان می کند که در این مرحله افراد نیاز به نوعی احساس زایندگی دارند، زایندگی به معنای نوعی تولید است که اثر آن همواره باقی بماند. بسکمک از میانسالان از یک سو با مشاهده رشد فرزندان خود و از سوی دیگر با احساس مولد بودن در شغل خود، به رضایتمندی می رسند و بدین ترتیب در آنها حس زایندگی شکل می گیرد. از سوی دیگر ناموفق بودن در حل بحران این مرحله ممکن است به احساس در خود فرو رفتگی شدید منجر گردد.
برخی افراد نیز در این دوران بحران میانسالی را تجربه می کنند. عوامل زیر در به وجود آمدن آن نقش دارد:
- فرد میانسال به این آگاهی می رسد که دیگر جوان نیست و بسکمک از فعالیت های گذشته را نمی تواند مانند گذشته انجام دهد.
- شروع برخی از بیماری های جسمی مانند قند خون، فشار خون عصبی یا مزمن، کلسترول، آرتروز و...
- باز نشستگی و دست کشیدن از کار، قریب الوقوع می گردد.
- زمانی که افراد وارد دوره میانسالی می شوند، والدین آنها پا به عرصه پیری نهاده و همین مساله آنان را ملزم و مسئول به نگهداری از والدین خود می کند. از یک سو مسئولیت فرزندان و موقعیت شغلی که برای آنان پر دغدغه شده و از سوی دیگر وظیفه و مسئولیت نگهداری از والدین، منجر می گردد که افراد دراین دوره از زندگی به علت تعدد نقش و مسئولیت، استرس و تنش شدیدی را از جهات مختلف متحمل شوند.
- پیش بینی مرگ قریب الوقوع. افراد در این دوره با مشاهده مرگ والدین و عزیزان خود کم کم به این باور می رسند که مرگ برای آنها نیز نزدیک و قریب الوقوع است.
- بزرگ شدن فرزندان و به تبع آن ترک کردن خانه توسط آنها به دلیل اشتغال، ازدواج، ادامه تحصیل و...که همین مساله گاه باعث می گردد فضای شلوغ و پر شور و نشاط خانه، ناگهان خالی و سرشار از سکون گردد و میانسالان با فضایی سرد و به دور از هیجان روبرو شوند که در اصطلاح به آن آشیانه خالی می گویند.
آشیانه خالی یا شکوفایی زندگی زنان؟
در دوران میانسالی یک زن، بچه ها ممکن است خانه را برای رفتن به سرکار، رفتن به دانشگاه یا ازدواج ترک گویند. برای زن میانسال منشأ اصلی هویت یعنی مادری از بین می رود و اصطلاح نشانگان آشیانه خالی به منظور توصیف موارد افسردگی در زنان در این دوره به کار برده شده است. خانم پاولین برت ( Bart, Pauline) جامعه شناس نشانگان آشیانه خالی را بررسی کرده است و نشان می دهد که ابر مادران بیشتر آمادگی برای افسردگی مربوط به آشیانه خالی را نشان می دهند و نه مادرانی که خط مشی علمی و حرفه ای غیر سنتی برای خود انتخاب می کنند. ابر مادران به قدری از خودشان در نقش مادری مایه گذاشته اند که وقتی مادری به سرانجام می رسد بیشترین چیزی را که داشته اند از دست می دهند.
از طرف دیگر لیلیان بی، رابین ( Rubin, Lilian.B) جامعه شناس با بسکمک از انگاره های مربوط به نشانگان آشیانه خالی در میانسالی به چالش پرداخته است. وی دریافت که اگرچه برخی زنان موقتا غمگین، تنها یا هراسناک شدند اما آنها در پاسخ به دوری فرزندان خود افسرده نشده بودند. احساس غالب همه زنان احساس راحتی و رهایی بود. برای مادرانی که برای فرزندان خود فداکاری زیادی کرده اند چنین واکنشی احتمالاً تعجب آور نیست. بیشتر زنان به جای تجربه کردن افسردگی فلج کننده کارهای جدید یافتند و زندگی روزمره خود را باز سازماندهی کردند. از نظر رابین نهضت زنان به بسکمک از زنان کمک کرده است تا دید آنها نسبت به سایر فرصت ها و خط مشی های زندگی وسیعتر گردد.
روانشناسان همچنین استدلال می کنند که اوایل سالهای 50 اوج شکوفائی برای زنان است. در نمونه متشکل از فارغ التحصیلان دانشگاه بین 26 و 80 سالگی، زنان در اوایل 53 سالگی بیشتر از همه گروه های سنی دیگر:
- زندگی خود را درجه یک توصیف می کردند و اگر آشیانه خالی هم وجود داشت چنان هم بد نبود.
- شرایط سلامت بهتر بود و درآمد در مقایسه با سنین دیگر بیشتر شده بود.
- زنان در این سن اعتماد به نفس، اشتغال و درگیری، امنیت و عمق شخصیتی خود را نشان دادند.
در نتیجه:
احتمالا برخی از زنان در میانسالی افسردگی ناشی از آشیانه خالی را تجربه می کنند اما بیشتریت زنان چنین نیستند و در بین کسانی که چنین افسردگی را تجربه می کنند این افسردگی مختصر است. آنچه که مهمتر است توانایی بیشتر زنان برای سازگاری با تغییراتی است که در زندگی آنها و نقش آنها در این سن رخ می دهد. تاکید دوباره طرفداران حقوق زنان بر این است که پنجاه سالگی در واقع اوج شکوفایی زندگی است.
گروه روانشناسی وبلاگ همه خوبا
منبع: setare.com